خواب دیدم پتروس فداکار شدم دسم تو سولاخ بود ننه ام صدام کرد بیا شام بخور گفتم دسم تو سولاخه نمیتونم بیام
شام و آورد دم سد بهم داد بخورم
اما ول کرد رفت منم که با پا نمیتونستم غذا بخورم مجبور شدم دستم و در بیارم
همه بازم همه غرق شدن
شام و آورد دم سد بهم داد بخورم
اما ول کرد رفت منم که با پا نمیتونستم غذا بخورم مجبور شدم دستم و در بیارم
همه بازم همه غرق شدن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.