۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

بازم پتروس

خواب دیدم پتروس فداکار شدم دسم تو سولاخ بود ننه ام صدا کرد بیا شام بخور گفتم دسم تو سولاخه نمیتونم بیام گفت باشه اما گشنگی بازم بهم فشار آورد دسم و در آوردم
همه بازم همه غرق شدن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.