۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

رئیس خیلی بزرگ


امروز رئیس خیلی بزرگ صدام کرد دفترش
میدونستم از قبل میخواد سر یه داستان کس شری غر بزنه
تا وارد اتاق شدم با خایه مالی هر چه تمام تر خودم و تو کف اورکت چرم تخمیش نشون دادم و از سلیقه نیکوش گفتم
سرتون رو درد نیارم
نیم ساعت درباره قیمت جهانی چرم و مد و دولچیکابانا و کس شر گفتیم اصن یادش رفت واسه چی گفته برم دفترش
به خوبی و خوشی برگشتم اتاق خودم و به اشتباهات خودم در کار مثل گذشته با جدییت ادامه دادم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.