بابام ۵۰ سالگی رفت دنباله گواهینامه گرفتن
از اونجایی که میدونست قبول نمیشه لابی کرد با راهنمایی و رانندگی که سفارشش کنن پیش سرهنگی که امتحان میگرفت
موقع امتحان ماشین و تو دنده روشن کرد دوباره که اومد ماشین رو روشن کنه یارو سرهنگه واسه اینکه جلو اون ۳ نفری که عقب نشستن بیشتر تابلو نشه به بابام گفت حاج آقا شما که سالهاست راننده اید بفرمایید خواهش میکنم
بابام میگفت سرهنگه اون ۳ تای عقبی هم قبول کرده بود که یه موقع واسش سوسه نیان
از اونجایی که میدونست قبول نمیشه لابی کرد با راهنمایی و رانندگی که سفارشش کنن پیش سرهنگی که امتحان میگرفت
موقع امتحان ماشین و تو دنده روشن کرد دوباره که اومد ماشین رو روشن کنه یارو سرهنگه واسه اینکه جلو اون ۳ نفری که عقب نشستن بیشتر تابلو نشه به بابام گفت حاج آقا شما که سالهاست راننده اید بفرمایید خواهش میکنم
بابام میگفت سرهنگه اون ۳ تای عقبی هم قبول کرده بود که یه موقع واسش سوسه نیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.