۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

شاشو متقلب

بچه بودم ۱۲ سال ۱۳ ساله رفته بودیم رشت مسافرت خونه مادر بزرگم
شب موقع خواب یه تشک بزرگ انداختن من و ۲ تا داداشم روش خوابیدم
نصفه شب پاشدم دیدم شاشیدم به جام
داداش کوچیکه رو قل دادم جا خودم تو قسمت شاشی
،خودم رفتم جاش گرفتم خوابیدم
صبح دیدم داداش کوچیکه همون که الان سربازی همدانه ،خیلی مظلومه بیدارم کرده میگه ممد تو جام دیش کردم چی کار کنم؟
بهش گفتم خاک توسرت پاشو دشک و جمع کنیم بزاریم تو کمد خشک میشه کسی نمی فهمه
صبح مامانم از بو شاش متوجه شده بود
تا جا داشت دادش کوچیکه رو زد که چرا شاشیدی نگفتی؟ بقیه لحاف دشک ها رو نجس کردی
اونم زار زار گریه میکرد میگفت من دیش نکردم خودش دیش کرد
خیلی دلم سوخت واسش ولی دیگه گفتن حقیقت فایده نداشت، فقط باعث میشد منم کتک بخورم
هدفم از این نوت این بود که قبل کتک زدن بچه تون واسه شاشیدن به جاش خوب تحقیقات میدانی کنید تا بیگناه کتک نزنید

۱ نظر:

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.